اما این سه مفهوم چه معنایی دارند و چرا تا این حد در فوتبال امروزی مهم تلقی میشوند؟
پرس
پرس یعنی ایجاد تنش به قصد پس گرفتن توپ.پرسینگ با فشار آوردن فرق دارد.فشار آوردن خود به تنهایی یک تنش جداگانه است.پرسینگ یک کاربرد خاص از عمل فشار آوردن است.هر حرکتی در زمین یک نوع فشار یا تنش در زمین به وجود میآورد.بدون هیچ فشار و تنشی حریف به راحتی میتواند به سمت دروازه بیاید و گل بزند.
پس چه چیزی پرس را از دفاع کردن متمایز میکند؟
مقصود و هدف تیم از فشار آوردن...پرس یعنی تلاش برای بدست آوردن توپ و حرکتهایی خارج از ترکیب اصلی تیم.(برای مثال یک تیم ترکیب ۳-۳-۴ دارد اما میتواند با سیستم ۳-۴-۳ پرس کند)
وقتی یک تیم تلاشی برای بدست آوردن توپ ندارد و حملهی حریف ادامه مییابد،در این حالت قصد تیم این است که با گرفتن توپ و بستن فضاها از ایجاد موقعیت توسط حریف جلوگیری کند.
برای مثال اینتر مورینیو در نیم نهایی چمپینز لیگ مقابل بارسلونا،تلاشی برای گرفتن توپ نداشت.اینتر فقط زمانی توپ را میگرفت که باید میگرفت(تنها زمانی که بارسلونا در حمله ناکام مانده و این یعنی توپ را از دست میداد)
شاگردان مورینیو بلافاصله پس از بدست آوردن توپ از شر آن خلاص میشدند؛ چرا که حفظ سازمان دفاعی برای آنها مهمتر بود.از طرفی با این کار نه کانتر پرس میشدند و نه ضدحمله میخوردند.
مورینیو بعد از بازی گفت:
"ما توپ را نمیخواستیم چرا که بارسلونا پرس میکرد و توپرا بدست میآورد و ما مالکیت را از دست میدادیم.من نمیخواستم که مالکیت را از دست بدهیم پس هرگز توپ را نمیخواستیم و آن را دور میکردیم.من به بازیکنان خود گفتم که رها کردن توپ به ما کمک میکند تا بازی را ببریم و این یعنی متراکم شدن و بستن فضاها."
فشار،ایجاد یک جو و فضا در اطراف توپ است که در آن بازیکن حریف نمیتواند توپ را به طور مناسبی کنترل کند و مجبور میشود که مالکیت توپ را از دست بدهد.
فشار انجام یک حرکت بر حسب خواستههای خودتان است و مانع آن است که حریف تصمیم بگیرد و مطابق میل خود عمل کند.
هنگامی که یک حرکت در شرایط تحت فشار انجام میشود،تمامی جنبههای آن حرکت سختتر میشود.
این حرکت شامل تصمیمگیری و و انجام آن تصمیم است.اگر این دو جنبه مختل شوند،حریف توپ را از دست میدهد.
مورینیو= مغز متفکر فوتبال